مؤلفههای قدرت اجتماعی در دو دهه پایانی حکومت پهلوی
قدرت اجتماعی مولود اعتماد و اطمینان جامعه به نهاد و نیرو و اشخاص میباشد و به نظر میآید درست از همانجائی که ساختار اعتماد و اطاعت بین قدرت سیاسی و اجتماعی شکننده می شود، این اطمینان و اعتماد اجتماعی متوجه نهادها و نیروهایی میشود که قدرت و ابزار فشار مادی ندارند، اما از نفوذ معنوی در جامعه برخوردار هستند. درمقایسه با قدرت سیاسی، در واقع قدرت اجتماعی از"قدرت نرم" برخوردار است. از کلیدیترین عناصر قدرت نرم "توانایی جذب معطوف به رضایت و موافقت دیگران است. به گفته جوزف نای این قدرت نرم 1 و در واقع بدون قهر، الزام و اجبار است که "توانای شکل دهی به خواست و ترجیحات دیگران" را دارد دیگران را به سوی خود جذب میکند. به اعتبار چنین استنباطی از مفهوم قدرت اجتماعی، این پرسشها مطرح می شود که قدرت اجتماعی ً در اواخر دوره پهلوی عمدتا در وجود چه نهاد و نیروهای معنی پیدا کرده بود؟ آن نهادها و نیروها چه ویژگیها و جاذبه هایی داشتند که توانستند بر روح جامعه نفوذ کنند و برای تحقق این هدف از چه شگردها و تاکتیکهایی بهره بردند؟